واقعیت جامعه امروز ما در طول سال های گذشته این بوده است که نظام توزیع مویرگی ما دچار یک عدم شفافیت جدی و یک اتفاق غیر اقتصادی است که می توان اسم آن را اندازه نامناسب واحدهای توزیعی گذاشت. مشاهده می فرمایید که امروزه در خیابان های شهر مخصوصاً خیابان های پرجمعیت تر، تعداد زیادی فروشگاه های توزیع کوچک و تکراری وجود دارد. توزیع کنندگان کوچک، انتظار دارند، برای موادی که توزیع می کنند، بین ۱۸ تا ۲۰ درصد سود داشته باشند تا بتوانند هزینه هایی مثل اجاره، سرقفلی، سردخانه، برق و . . . را جبران کنند. در مقابل اتفاقی که برای تولیدکنندگان می افتد این است که توزیع بدین شکل، پر هزینه تر و کم فایده تر است، به خاطر اینکه مقدار باری که هربار سفارش می دهند، کم است و نیز تولیدکننده برای دریافت پول باید به نفرات بیشتری مراجعه کند، به اضافه اینکه، این فرصت وجود ندارد که شما در همه خرده فروشی ها، حضور داشته باشید و برند خود را معرفی کنید و عملاً صاحب فروشگاه برندی که در آن منطقه فروش می رود را تعیین می کنند.
از زاویه نگاه حاکمیتی، مثل شهرداری یا سازمان امور مالیاتی، خرده فروشی ها معمولاً نظام خرید و فروش شفافی ندارند. یکی از مشکلات این است که فروشگاه های کوچک، به خاطر نداشتن ابزارهای کنترلی، نمی توانند مجری مالیات بر مصرف باشند. بنابراین، حاکمیت مجبور می شود، مالیات بر مصرف را در واقع از تولیدکنندگان کالا بگیرد. در صورتیکه، در همه جای دنیا، گروه مالیات های بر مصرف همیشه توسط توزیع کنندگان نهایی از مشتری دریافت می شود. بنابراین، ضعف های عمده در حوزه فروشگاه های کوچک شامل بالابودن هزینه های توزیع و در واقع تنوع محدود محصولات، بالارفتن هزینه های حمل و نقل و ترافیکی و نهایتاً ناتوانی در ارائه شفافیت و میزان فروش و نداشتن فاکتور فروش و مواردی از این دست است.
در حوزه تقاضا، یک سری ویژگی هایی وجود دارد، از جمله نزدیک بودن و در دسترس بودن محل خرید برای متقاضیان، که از نکات قوت این خرده فروشی ها محسوب می شود.
اما، فروشگاه های بزرگ و فروشگاه های زنجیره ای، از زاویه نگاه عرضه کنندگان، می توانند یک متقاضی عمده محسوب شوند. برای تولیدکنندگان حمل کالا و ارائه خدمات به این فروشگاه ها، راحت تر و قابل توجیه تر خواهد بود. ضمن اینکه، فروشگاه های بزرگ این فرصت را فراهم می کنند که برندهای مختلف بتوانند در کنار هم رقابت سالم تری را داشته باشند.
از نظر تقاضا، از آنجا که مصرف کنندگان می توانند، به نسبت خریدی که انجام می دهند، فاکتور رسمی دریافت کنند و جزییات خرید خود را ببینند، فروشگاه های بزرگ می توانند فرهنگ خرید را ارتقا دهند.
شکل گیری فروشگاه های بزرگ و زنجیره ای، بعد از انقلاب در شهری مثل تهران، با تاسیس فروشگاه هایی نظیر شهروند و رفاه آغاز شد. پس از شروع کار فروشگاه رفاه به نظر می آمد که کار خوبی اتفاق افتاده است، اما، با نظارت ضعیفی که روی این کار وجود داشت، کم کم باعث شد که این فروشگاه از آن عنوان و توانایی که داشت فاصله بگیرد. فروشگاه شهروند، در ابتدا نگاه مدیریت پذیرتری داشت و چون زیرمجموعه شهرداری تهران بود، معمولاً در مکان های بهتری احداث شد که فضای پارک ماشین بهتری فراهم بود و این ویژگی ها باعث شد که اقبال عمومی نسبت به این فروشگاه ها بیشتر باشد و عرضه کنندگان هم با توجه به اینکه این فروشگاه ها نظام بهتری در پرداخت و تعامل داشت، همکاری بهتری کردند. اما، با گذشت زمان و تغییر مدیریت، آرام آرام کیفیت ارائه خدمات و تعامل با تولیدکنندگان برتر دچار آسیب شد.
به اعتقاد من، عاقبت به خیری ما از آنجایی مطرح شد که سرمایه گذاری خارجی وارد این عرصه شد، نمونه آن هایپراستار است که تا مدتها توجه همه را به خود جلب کرد و اقبال عمومی مردم نسبت به این فروشگاه نشان داد که چه ظرفیت بزرگی در اقتصاد برای این کار وجود دارد که با سرمایه گذاری و رفتارهای دولتی به آن دست پیدا نکردیم.
این فروشگاه های جدید، هم حجم بازدیدکنندگان خیلی گسترده تری دارند و هم فروش خیلی مناسبی دارند و اغلب تولیدکنندگان و صاحبان برندها علاقه مندند که در این فروشگاه ها حضور داشته باشند. نظام مدیریتی بهتر، نظام مالی و حسابداری دقیق تر و روشن تر و پاسخگویی بهتر به تامین کنندگان و مصرف کنندگان کاری کرد که اینها جذاب شدند و به نظر من، مورد اقبال عمومی بیشتری هم قرار خواهند گرفت.
این در واقع ممکن است کمی اقتصاد شهری شامل شکل ترافیک، شکل حمل و نقل، دفعات خرید روزانه و هفتگی برای هر فرد و زمان بندی خریدها را در میان مدت تغییر دهد.
در هر اقتصادی اگر معیار را معیار تصمیم گیری های واقعی اقتصادی، عرضه تقاضا و بازار بگذاریم، کارکرد فروشگاه های بزرگ و فروشگاه های زنجیره ای در بلندمدت شرایطی ایجاد می کند که دیگر واحدهای صنفی کوچک کم کم توجیهی برای فعالیت نداشته باشند. به طور مثال نمونه هایی از این واحدهای کوچک در کشور داریم که با هم رابطه های فامیلی و خانوادگی دارند، مثل سوپرمارکت های دریانی. به اعتقاد من، در بلند مدت، ظهور و بروز و ادامه فعالیت فروشگاه های بزرگ، این فروشندگان کوچک تر را مجبور می کند تا در کنار هم قرار بگیرند و قالب های جدید توزیع را بپذیرند. نمونه این زمانی برای تولید و بسته بندی شیر مرغوب در ایران اتفاق افتاد و شرکت شیر پاستوریزه تهران (پگاه)، اولین شرکت تولید و بسته بندی حرفه ای شیر پاستوریزه در تهران، با جمع آوری سرمایه های خرد واحدهای لبنیاتی کوچک محلی شکل گرفت و باعث شد حوزه جدید در توزیع و عرضه محصولات لبنی شکل گیرد.
تا قبل از تاسیس شاپینگ مال هایی مثل پالادیوم یا مگامال و . . . فقط فروشگاه های بزرگ داشتیم که اندازه شان بزرگ بود، اما، با چارچوب های بین المللی به عنوان فروشگاه هایی که در کنارشان مراکز جذابی برای پرکردن اوقات فراغت باشد، وجود نداشت. نمونه های جدیدی که الان شاهدش هستیم با آن چیزی که امروزه به عنوان شاپینگ مال ها در دنیا می بینیم، بسیار نزدیک هستند. پارکینگ های وسیع و رایگان، کالای عرضه شده، وجود برندهای مختلف، محیط های تفریحی و خانوادگی، غذاخوری های عمومی و . . . اینها را به استانداردهای جهانی نزدیک کرده است. اما، به علت اینکه تعدادشان هنوز در سطح شهر محدود است، همچنان با ازدحام اضافه بر سازمان مواجه می شوند. اگر این مال های در گوشه های مختلف شهر توسعه پیدا کنند، هم هزینه های رفت و آمد کاهش می یابند و هم نیازهای مختلف منطقه ای و محلی تامین می شود.
در همه جای دنیا فروشگاه های خیلی بزرگ در کناره شهرها قرار دارند. اما، از همان فروشگاه ها، شعبه های کوچکتری در مناطق دیگر شهری تاسیس می شود. این امر برای کسانی که در مرکز شهر زندگی می کند، فضایی را به وجود می آورد که با همان سیستم و کیفیت از یک فروشگاه کوچکتر خرید کند اما، همان تنوع و امکانات را دریافت می کند.
این مال ها بیش از آنکه مراکزی برای فروش کالا باشند، مجتمع ارائه خدمات برای خرید و صرف زمان همراه با خانواده است، نقش اینها دیگر خرید کالا نیست، بلکه، نقش فرهنگی و تفریحی هم بازی می کنند. بنابراین، کارکردشان خیلی قوی تر از چیزی است که فقط فروشگاه باشند، بلکه می توانند، فرهنگ مصرفی و آداب خرید مردم را تغییر دهند.
فروشگاه های بزرگ باعث می شوند که خرید بیشتر انجام شود، اگر این خرید، از محل کالاهای تولید شده با کیفیت داخلی باشد، نتیجه نهایی این خرید توسعه عمومی اقتصادی کشور است و باعث کاهش تورم و افزایش رقابت بین عرضه کنندگان می شود. اما، اگر این مال ها، صرفاً محل عرضه کالاهای لوکس و برندهای خارجی باشند، می توان گفت که وجودشان به مصرف گرایی دامن می زند و نتیجه آن لزوماً موفقیت در اقتصاد کشور نیست، بلکه، باعث خروج ارز می شوند. به نظر من، باید هر دو را با هم پیش ببریم. این فروشگاه ها یکی از بازیگران کل اقتصاد کشور هستند. اگر فکر کنیم که با نداشتن از فروشگاه ها، اوضاعمان، بدتر یا بهتر می شود، راه درستی را انتخاب نکرده ایم، اقتصاد را باید وسیع و کلی دید و از ظرفیت هایی که وجود دارد به درستی استفاده کرد.
حسن فروزان فرد، عضو هیات نمایندگان اتاق تهران