حسن فروزانفرد
در مورد تبعات بروز پدیده «آقازادگی» نه به معنای صرف فرزند یک مقام ارشد یا مسوول ردهبالا نهادهای دولتی و حاکمیتی، بلکه به عنوان فرزند یا منتسب بسیار نزدیک یه آن مقام یا مسوول که از جایگاه خود سؤاستفاده میکند و با دسترسی سادهتری که به منابع و مراکز ثروت و قدرت و رانت دارد برای خود امکانات فراهم میکند، میتوان از آثار اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یاد کرد. زمانی که قدرت، پول، لابی و عدم شفافیت در کنار یکدیگر قرار میگیرند میتوانند زمینه شکلگیری فرهنگ آقازادگی را برای فرزندان افراد ذینفوذ در حاکمیت فراهم کنند. این بستر به طور معمول، خودآگاه یا ناخودآگاه، در اطراف آقایان مسوول شکل میگیرد. در این شرایط میتوان گفت آقازادگی به نوعی حاصل زندگی پدران است. سبک زندگی مسوولان، چه بخشهای انتخابی و چه بخشهای غیرانتخابیاش، میتواند آقازاده تولید کند و آقازادگی در واقع «معلول» است. از همین روست که پدیده آقازادگی از بین نرفته و صرفا بین افراد مختلف دست به دست و اسامی جابهجا شده است. چون در کنار مسئولیتها در ساختار کنونی قدرت، پول، لابی و عدم شفافیت وجود دارد، در نتیجه تفاوتی ندارد که افراد یا مسوولان تغییر کنند و هر «آقایی» که در این جایگاه قرار گیرد، مستعد پرورش دادن آقازادهای در کانون خانواده خودش خواهد بود.
تخصیص غیربهینه منابع
در حوزه اقتصاد شاید مهمترین اثر منفی پدیده آقازادگی، تخصیص نامتناسب، نامتوازن و فسادآلود منابع مالی در دسترس، تسهیلات بانکی، موقعیتهای شغلی و فرصتهای مدیریتی باشد. فرزندان مسوولان و حکمرانان و افراد اثرگذار در حکمرانی، حتی زمانی که مسئولیت مستقیم ندارند، میتوانند دستاندازی به منابع و تسهیلات داشته باشند. از طریق ظرفیتهای جعلی ایجاد شده و مکانیسم عدمشفافیت، نهاد رقابت در اقتصاد را برهم میزند و سیکل تشدیدکنندهای در ایجاد و گسترش فساد راه میاندازد. منابع مالی و تسهیلاتی که بدون توجه به ظرفیتها و توانمندی فرد و حتی بدون دریافت وثایق مطمئن در اختیار او قرار گرفته است، مصداق تخصیص غیربهینه منابع است و در نتیجه نهتنها بهرهمندی از آن حاصل نمیشود که بازگشت منابع هم در کار نیست. نتیجه این بذل و بخشش، تولید محتوای فسادآلود در ساحت اقتصادی است که میتواند یک شرکت صوری، یک فعالیت اقتصادی پوچ و روی کاغذ، قاچاق و ترکیب متفاوتی از فعالیتهای غیرمولد و بدون ارزش افزوده اقتصادی باشد؛ فعالیتهایی که البته میتواند سود و منفعت بالایی ایجاد کنند. این خروجی اقتصادی آقازادههاست چون قابلیت و صلاحیت فرد مساله نیست اما قدرت، پول، لابی و عدم شفافیت میتواند ارزش ایجاد کند. هرچه آقازادهها بزرگتر شوند، زمینه عرضاندام افراد باصلاحیت در حوزه اقتصاد کمتر و کمتر میشود.
اثر منفی دیگر این است که در نتیجه بروز و ظهور پدیده آقازادگی، فرآیندهای تخصیص منابع به نام مقابله با آقازادگی و به عنوان مبارزه با فساد آقازادهها آنقدر سخت میشود که دسترسی افراد عادی به تسهیلات سختتر و دشوارتر میشود در حالی که باز هم آقازادهها همچنان از توان پیشین خود برخوردارند و این بار رقبای کمتری را هم در صحنه میبینند. در واقع فضای کسبوکار به استناد حضور آقازادهها، بستهتر و دریافت مجوزها سختتر و صفهای دریافت آن طولانیتر میشود و فساد گستردهتر میشود. مصداق عینی آن «خصوصیسازی» است که بهواسطه بروز مفسده آقازادهها و منتسبان آنها نه فقط به بیراهه رفته که اصل آن هم مورد تردید واقع و فرآیند آن سختتر و طولانیتر شده است.
مطالبه حق با خشونت پنهان و آشکار
تبعات پدیده آقازادگی در حوزه اجتماعی به نظر دردناکتر و عمیقتر است. حضور این افراد با مشخصاتی که ذکرش رفت، ایده وجود تبعیض را در جامعه بهخصوص بین قشر جوان ایجاد و به آن دامن میزند. حس تبعیض موجب بروز نارضایتی اجتماعی، بیاعتمادی عمومی و نومیدی عمیقی میدهد. بروز این خصیصهها در جامعه میتوان شروع یک دوران بحرانی و خطرناک باشد که طی آن با افزایش خشونت، افسردگی، جرم و … مواجه میشویم. افراد به دلیل تبعیضی که مشاهده کردهاند خود را محق میدانند که برای رسیدن به هدف، هر ابزار و وسیلهای را مجاز بشمارند. اگر بتوان بین تبعات پدیده آقازادگی خط کشید و آنها را منفک کرد، به جرات میتوان گفت که تبعات اجتماعی آن نسبت به تبعات اقتصادیاش به مراتب خطرناکتر و هراسانگیزتر است و نسلی را پرورش میدهد که به استانداردها راضی نیستند چون میبینند، میشنوند و لمس میکنند که فرزندان مدیران و مسوولان مملکت در شرایطی بسیار بهتر از آنان و بسیار بالاتر از حدود استاندارد به سر میبرند. این تفکر موجب ایجاد دستهها، گروهها و گنگهایی میشود که قایل به انجام و ارتکاب طیف متفاوتی از اعمال غیرقانونی و خلاف است تا بنا به تفکرش، حق خودش را از جامعه بستاند. این رویکرد ممکن است یک خشونت پنهان داشته باشد یا یک خشونت آشکار و جنایت بروز کند. در نهایت مهم پنهان یا آشکار بودنش نیست، مهم بروز همان خشونت است که مرزهای جامعه را به هم میریزد.
نفاق و ضربه به توسعه
پدیده آقازادگی آثار فرهنگی هم دارد که نسبت به دو اثر اقتصادی و اجتماعی، بلندمدتتر است و بازگرداندن آن هم کاری سخت و زمانبر خواهد بود. در این حوزه میتوان به پدیده نفاق اشاره کرد. آقازادهها تبلور و میوه نفاق هستند. آقازادهها حاصل یک زندگی همراه با رفتار منافقانه و تفاوت شعار و عمل هستند. فرهنگ آقازادگی فرهنگ نفاق است و وجود هر چه بیشتر آقازادهها نشانه تشدید و تعمیق نفاق است که ضربه محکمی به فرهنگ جامعه میزند و نتیجه آن رفتارها و رویکردهایی است که نقشی مخرب برای از بین بردن نهادهای بنیادین جامعه است. شوربختانه ترویج و توسعه این رفتارها جامعه ایرانی را به سمت بیاخلاقی میبرد. مساله دینگریزی یا لامذهبی نیست، بلکه عمیقتر و بدتر از آن و در واقع گذر از اخلاق است. فرهنگ آقازادگی بیاخلاقی را به بار میآورد که به نوعی بستر یا چتر همه تبعات منفی دیگر است. آنچه در پدیده آقازادگی بیش از همه جای نگرانی دارد، بیاخلاقی است که به عنوان یک کاتالیزور عمل میکند و دیگر مصائب و مشکلات را پرورش میدهد و به دست میدهد. بیاخلاقی در حوزههای مختلف از جمله حوزه کسبوکار عامل مهمی است که در سالهای گذشته روند رو به رشد آن قابل مشاهده و برای کسانی که با نسلهای گذشته مراوده داشته و آشنا بودهاند، کاملا ملموس است.
فرهنگ آقازادگی به شدت به روند توسعه کشور و بنیانهای آن ضربه میزند چون نیاز توسعه استقرار فرهنگ اخلاقمدار است. بدون تردید توسعه همهجانبه کشور نیازمند مبارزه و از بین بردن فرهنگ آقازادگی است. این بهبود نظام حکمرانی و اصلاح ساختار سیاستگذاری است که میتواند نه تنها زمینههای بروز آقازادگی را از بین ببرد، که با انگیزه سؤاستفاده آقازادهها نیز به مقابله برخیزد.
اگر شفافیت به قدر کفایت در همه لایههای نظام حکمرانی گسترده شود، حتی قدرت، ثروت و لابیگری هم ظرفیت تولید این میوه ویرانگر را از دست میدهند.
حسن فروزانفرد، رئیس کمیسیون حمایت قضایی و مبارزه با فساد اتاق بازرگانی تهران
منبع: هفتهنامه تجارتفردا