مفهوم بحران در کشور و در فضای اقتصادی ما به نظرم تعبیر حرفهای خود را از دست داده و علت آن هم این است که ما در واقع به یک ملت بحرانساز اصلا تبدیل شدیم. اما چرا؟ چون به نظر میآید که ۵-۶ دهه است که با به دست آوردن منابع ارزی ناشی از فروش ثروت ملی یعنی نفت؛ رفتارهای منطقی و حرفهای خودمان را در زمینه توسعه کلا از دست داده ایم. ملتی که نمیداند از ثروتش باید چطور استفاده کند، حاکمیتی که استفادهی حرفهای از ثروت را نمیداند و دچار هیجان میشود وقتی که صاحب یک ثروت بادآوردهای میشود و به اشتباه در بودجهی خود ردیفی به نام «درآمد ناشی از فروش نفت و مثلا میعانات گازی» اعلام میکند؛ بیتردید این ملت بحرانساز است؛ برای اینکه دارد از آن چارچوب حرفهای کسبوکار، زندگی و توسعه خارج میشود.
شما در یک اندازهی خانوادگی به این موضوع نگاه کنید، اگر در یک خانواده اعضا برای اداره امور جاریشان شروع به فروش ارثیه خود کنند یا برای جبران اندیشههای تجربهنشدهی یک یا دو عضو خانواده شروع به فروش ارثیه شان کنند و بعد که متوجه اشکالش میشوند با فروش مبالغ بیشتری از آن ارثیه سعی کنند که آن مشکل را برطرف کنند؛ اولا که نه تنها این خانواده خودشان درگیر بحران میشوند بلکه همه اطرافیانشان را هم که در تعاملات با آنها قرار گرفته اند را دچار بحران میکنند.
بنابراین باید قبول کنیم که ما به یک ملت بحرانآفرین در حوزه زیستمحیطی، کسبوکار و توسعه تبدیل شده ایم. برای اینکه در یک بازه بلند ۵۰-۶۰ ساله به صورت کاملا غیرحرفهای از منابع خدادادیمان برای تصوراتمان، رویاهایمان، اندیشههایمان و برای سروسامان دادن به معضلاتی که سبقهی بلند تاریخی داشته اند، استفاده کرده ایم و همچنان می کنیم. ما توسعهنیافته هستیم، دیشب که توسعهنیافته نشدیم! ۶۰۰-۵۰۰ سال زمینه توسعهنیافتگی داریم و توجه داشته باشید که برای برطرف کردن زمینه توسعهنیافتگی ۵۰۰ ساله با خرج کردن مثلا ۷۰۰-۸۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی نمیشود، مشکل را حل کرد!
به نظرم درمورد بعضی از این بحرانها واقعا کار بزرگ و تاثیرگذاری نمیشود انجام داد جز اینکه جلوی توسعه دامنهی آن را بگیریم. شما توجه کنید مثلا ما به خودمان اجازه داده ایم از مخازن آب های زیر زمینی کشور که طی صدها و هزاران سال شکل گرفته اند، استفاده کنیم و این منابع را با خطر و بحران رو به رو کنیم. آیا هر کاری با این منابع کرده باشیم به اندازهای این که مخازن را خالی کرده ایم ارزش افزوده ایجاد کرده است؟ حتما نکرده ایم. چرا به خودمان اجازه دادیم این کار را کنیم؟
شما در زمینه توسعهنیافتگی سیاسی صحبت کنید، مسوولیتپذیری اجتماعی صحبت کنید، آسیبهای اجتماعی صحبت کنید، در مورد فساد از من سوال کنید و در مورد هر چیز دیگری؛ من میگویم دسترسی به یک مجموعهی بزرگی از منابع که ربطی به اقتصاد ایران نداشته، ربطی به توسعهیافتگی سطح کسبوکار در ایران نداشته و هزینهکرد آن بهصورت بیتدبیرانه و به صورت همراه با نوعی از آرمانخواهیهای بی فکر در طول چند دههی گذشته، زمینهها را برای این توسعهی بههمریختهی و مشکلات کنونی کشور فراهم کرده است و باتوجه به این شرایط باید منتظر بحرانهای بیشتری در آینده نزدیک باشیم. الان در زمینه فرونشست زمین و برداشت از سفره های زیر زمینی کاری کرده ایم که به نظر میآید اگر کوچکترین مشکل طبیعی در اطراف تهران به وجود بیاید، به یک فاجعه تبدیل می شود و یا اصلا مبنایی برای از بین رفتن تمدن می شود. به اعتقاد من و باتوجه به این شرایط تا به این جمعبندی نرسیم که باید در این زمینه تصمیم عمومی و ملی بگیریم، کاری از پیش نخواهد رفت و بحرانی نیز حل نخواهد شد و در مقابل هرروز چالشی جدید را شاهد خواهیم بود.