پسا تحریم
با شنیدن زمزمه های برداشته شدن تحریم از پیش پای اقتصاد کشور و آزادشدن منابع ارزی، امیدهای فراوانی به رونق در فضای اقتصادی کشور پدید آمده است. صاحبان سرمایه و کسب و کار به تکاپو افتاده تا قوه آینده پژوهی خود را براساس آنچه در چنته تجربه و دانش خود دارند به کارگیرند تا دورخیزی مناسب برای جهش در فضای جدید داشته باشند. مضاعف بر آنان تیم اقتصادی دولت نیز هوشمندی خود را به کارگرفته تا طراحی مناسبی از مدل اقتصاد ایران در رویکردی برد-برد داشته باشد. اقتصاد پساتحریم ایران به اندازه ای پر رونق پیش بینی میشود که علاوه بر فعالان کسب و کار داخلی، خارجیها را هم به هیجان واداشته است. رفت و آمد مقامات بلندپایه، بازرگانان، مشاوران و واسطههای تجاری در روزهای اخیر شواهدی بر این مدعاست. هرکدام از کشورهای اروپایی صاحب سرمایه و تکنولوژی در کنار هیاتهای طویل تجاری و اقتصادی خود را به تهران رسانده تا از بازار تشنه و موقعیت استرتژیک ایران سهمی داشته باشد. نکته ای که نیاز به تعمق و تصمیم گیری دارد، جایگاه و ساختاری است که در فضای اقتصادی آینده برای خود در کنار خارجیها برای خود برمیگزینیم. نمونه های مشابهی از تحولهای کلان اقتصادی در سایر کشورهای آسیایی و یا کشورهای حوزه خلیج فارس در سالهای اخیر دیده میشود. مالزی، امارات متحده عربی، ترکیه، سنگاپور، هنگ کنگ، چین و حتی ژاپن هر کدام نمونه هایی هستند که با توجه به دو عامل توانمندیهای موجود داخلی و امکان استفاده از ظرفیتهای خارجی مسیری را پیش رو گرفتند. مجموع مسیرهای ممکن، طیفی را تشکیل میدهد که یک سر آن خودکفایی محض و سر دیگر آن اتکا کامل است.
از خودکفایی تا اتکا
با نگاه به چگونگی تحول اقتصادی در کشورهای نامبرده، به خوبی میتوان تمامی طیف مذکور را مشاهده کرد. در ذیل دو مثال از دو کشور ژاپن و امارات به عنوان کشورهایی که پیشرفت چشمگیری کردند اما رویکردهای کاملا متفاوتی را داشتند، بررسی میکنیم.
ژاپن: کشور ژاپن در پایان جنگ جهانی دوم، تمامی متصرفات فراسوی دریاهای خود، از جمله کشور کره را از دست داد. آمریکا در ۱۹۴۵ پس از یکسری بمباران سراسری و بالاخره بمباران اتمی هیروشیما، ژاپن را به تسلیم واداشت. پس از این شکست، ژاپن با بیش از ۱۳میلیون بیکار مواجه بود و کمبود موادغذایی به شدت احساس میشد. تورم به حدی بود که حقوق افراد، مکفی مخارج جاری نبود و افراد برای سیر کردن شکم خود اقدام به فروش دارایی خود کرده بودند. برای کالاهای ضروری بازار سیاه درست شده بود و قیمتها ۳۰ تا۶۰ برابر قیمت رسمی دولت بود. درمورد برنج این رقم به ۱۵۰برابر نیز رسیده بود. جنگ برای ژاپن به جز ۸میلیون نفر کشته و زخمی به بهای ویرانی ۲۵٪ از داراییهای غیرنظامی و نابودی ۴۱٫۵٪از ثروت ملی تمام شد. اعلام تسلیم امپراطوری ژاپن درواقع شکست سنگین غرور سامورایی(در صورتی که حتی دشمن از طریق زمینی قدم به خاک این کشور نگذاشته بود) جلوگیری از وارد شدن خسارت عمده به زیر ساخت صنعتی کشور قلمداد میشد. ژاپن در این سال با وجود اینکه در طول جنگ جهانی با تمامی قدرتهای تکنولوژی جهان جنگیده بود و تمایلی برای برقراری ارتباط مجدد با آنها نداشت، تصمیم به شکوفایی گرفت. این در حالیست که ژاپن بالفطره از ضعفهای محیطی و اقلیمی متعددی برخوردار است مانند: نبود هیچ راه ارتباطی زمینی، زلزله های فراوان، جمعیت بالا و…. آنها با روزی ۱۴ساعت و سالیانه بالغ بر ۲۱۰۰ ساعت مفید مشغول به کار شدند و پافشاری شدیدی بر بهرهگیری از کالای داخلی داشتند. بعد از جنگ جهانى دوم، کاخ امپراتور را به همان شکل قبلى ساختند که تنها شیشه کم داشتند. از حکومت خواستند اجازه دهد شیشه وارد کنند، اجازه داده نشده، گفته شد: اگر شیشه وارد شود، تلاش براى راه اندازى کارخانجات شیشه سازى کاسته مى شود.
ژاپنیها دریافتند که انتقال تکنولوژی بدون نیروى انسانى کارآمد خود به آفت مهارت زدایى از جمعیت بومى مى انجامد و براى رهایى از این آفت درپى سازگارى انتقال تکنولوژى با توسعه درونزا برآمدند و به جاى تقلید، تکنولوژى را بومى کردند و به نوآورى در صنعت نایل شدند. از طرفی دشمنی های عواقب جنگ اجازه همکاریهای علمی و فناوری در مسیر درست و رسمی خود را نمی داد و ژاپنیها را مجبور به ارسال موقت کارگران برای یادگیری از ابتدایی ترین سطوح از کشورهای صاحب صنعت شدند و به مرور زمان با دانش بومی خود صاحب آن شدند. جالب توجه است که ژاپن بازسازی شده با داشتن ۰.۳% از خاک کره زمین توانسته ۲۴٪ از تولید جهانی را به خود اختصاص دهد.
امارات: سرزمینی که امروز به نام “امارات متحده عربی” شناخته میشود، یک قرن پیش، موطن بادیه نشیانی بود که به سختی روزگار میگذراندند. پیش از قحطی ۱۹۴۰، دبی یک روستای کوچک بیش نبود و هیچ امتیازی نسبت به سایر روستاهای اطراف خود نداشت. در دهه ۱۹۸۰ “محمد بن راشد آل مکتوم” نخست وزیر دولت امارات و حاکم دوبی تصمیم به انقلاب اقتصادی گرفت و به قول خودش خواست تا بیابان برهوت و خورشید سوزان و شرجی دریا را تبدیل به شهری توریستی کند و با شنهای داغ کیمیا کند. شعار او این بود که جذابیت را باید ساخت. و بدین ترتیب، گامهای زیربنایی را برداشت، شرکت هواپیمایی امارات را تأسیس کرد، به جذب سرمایه گذاریهای خارجی پرداخت، در دادن امتیازات به سرمایه گذاران خساست به خرج نداد و دوبی را به بهشت سرمایه گذاران تبدیل کرد. هتلها یکی پس از دیگری ساخته شدند و آن صحرای برهوت، به زمینی گرانقیمت تبدیل شد که تاجران برای متر مترش، با یکدیگر چانه میزدند. تا اینکه امروزه این کشور به نسبت جمعیت و وسعت خود درآمد سالیانه بالایی دارد و رفاه قابل توجهی برای ساکنین این شهر دیده میشود. برای سال ۲۰۱۵ پیشبینی شده است که ۱۵میلیون گردشگر به این شهر سفر میکنند. امارات رو به سمت ذخیره سازی نفت آورده و صادرات آن به کمتر از یکصدهزار بشکه در روز رسیده است. اما نکته قابل توجه درخصوص این شهر توریستی، وجه قالب سرمایه داری و استثمار مدرن توسط کشورهای غربی میباشد. این نکته از دو سو قابل تامل است. اول اینکه در حال حاضر این شهر عربی به آزمایشگاهی برای پیمانکاران اروپایی و آمریکایی و معماران غربی بدل شده است. این گروه با طرحهای بلندپروازانه خود که هیچ تناسبی با نیازهای اساسی شهر در حوزه ساخت وساز و محیط زیست ندارد، تنها به افزون طلبی و رویاهای کودکانه شیوخ عرب پاسخ میدهد. دوم اینکه اقتصاد امارات کاملا متکی بر پایه ارضا نیازهای جهان غرب است. عمده سرمایه گذاریها در امارات به صورت مشارکتی میباشد. تکنولوژی، دانش مهندسی و توان اجرا آورده ی خارجی هاست. آنچه بدیهیست اماراتیها در زمینه دانش مهندسی و توان اجرا حرف زیادی برای گفتن ندارند و از این حیث وابسته کامل هستند و قدرت چانه زنی زیادی ندارند. در سال ۲۰۰۷-۲۰۰۸ مقارن با بحران اقتصادی امارات، عربها در جذب پروژه های جدید از هیچگونه انعطافی در مقابل غربیها فروگذاری نکردند. میتوان ادعا کرد که اگر روزی تحریم دامنگیر اماراتیها شود، ضربه ای صدها برابر سنگینتر از ایران خواهند خورد. در حقیقت نظام سرمایه داری غرب، با کنار هم قراردادن دلارهای نفتی و آرزوهای شیوخ به چنین پاسخی برای اهداف خود رسیده است و سرمایه موجود به سمت سودجویی نامشروط درحرکت است و چیزی آنرا محدود نمیکند و این همان ویژگی بارز نظام سرمایه داری است، یک رابطه استثماری و ابزاری.
ایران
مثالهایی که زده شد همگی نشان دهنده جهش هایی رو به جلو و درنهایت رسیدن به موفقیت عظیم بوده است. نقطه مشترک میان آنها هم اشاره به روزگار نزدیکی از هرکدام دارد که در شرایطی ناخرسند سپری میکردند. اما هرکدام درک درستی از شرایط موجودشان پیدا کرده و بر مبنای آن برنامه ریزی درستی کردهاند. لازمه جهش در توسعه، داشتن چشم اندازی بلندپرواز و همچنین استفاده از ابزارهای استاندارد برای توسعه میباشد. فلذا میبایست در بادی امر درک درستی از خود در عرصه های گوناگون اقتصادی پیدا کنیم. برای این کار لازم است علاوه بر استانداردها، پارامترهای مناسبی را در صنعت و اقتصاد و سایر حوزه هایی که در چشم انداز خود قرار دادیم تعریف کرده و با سنجه هایی درخور، وضعیت موجود را بسنجیم. بهترین راه قضاوت دقیق و منصفانه در مورد جایگاه خود در عرصه های مختلف نیز ابزار بهینه کاوی (Benchmarking) میباشد. این ابزار، قضاوتهای غیرحرفه ای که ناشی از خود بزرگ بینی های ملی و یا بتپنداری خارجی هاست را تعدیل میکند. شناخت از خود تنها محدود به پارامترهای اقتصادی نیست. حوزه های بسیار متعدد دیگری مانند جغرافیای سیاسی، ظرفیتهای اجتماعی و مردمی، نیازهای فرهنگی، ملزومات اعتقادی و … ملاحظات اولیه ای هستند که لازم است در درک موقعیت فعلی و چشمانداز درنظر گرفته شود. برخوردار بودن از نفت با کیفیت، نقطه کانونی اتصال اروپا به خاور دور و مسیر راه ابریشم، تنوع آب و هوایی، احاطه به تنگه هرمز و … کیفیت بالای موقعیت ایران را موجب میشود. با نگاه به هرم سنی جمعیتی ایران پیداست بیشینه فراوانی مربوط میشود به جوانانی(۱۸میلیون نفر در سن ۲۴تا ۳۳سالگی) که به تازگی فارغ التحصیل شده یا مشغول به کار شده اند. این به معنای ظرفیتی است که برای هرگونه تحول مهیا میباشد. تحول هایی مانند اصلاح ساختارها و فرایندها، ارتقا تکنولوژی خطوط تولیدی، ارائه خدمات نوین با توجه نیازهای روز، اصلاح فرهنگ سازمانی، بهبود تعامل میان رده های سازمانی، حرفه ای تر شدن روابط اقتصادی بنگاهها و…. نکته قابل توجه این جاست این نسل بیشتر از هر نسل دیگری تفاوتها را میان آنچه در داخل و خارج اتفاق میافتد دیده است و انگیزه برای پیشرفت دارد. این تلاقی، فرصتی نایاب برای بهره گیری از سرمایه انسانی به بهترین شیوه ممکن میباشد. تفاوتی که میان جامعه امروز ایرانی با جوامع جنوب شرق آسیا دارد در بلندپروازی اهداف آن است. جوامعی مانند بنگلادش و عمده کشورهای جنوب شرق آسیا با وجود بهره مندی از استعدادهای قابل، هیچ پروازبلندی را برای خود تصور نکرده و به حدگذران روزمره شان باهمین آداب و سنتهای ویژه خود راضی اند. در صورتی که جامعه ایرانی کیفیت زندگی در اروپا و آمریکا و رشد کم یا بیش همسایگان خود مانند امارات، ترکیه را دیده است و به آن رشک میبرد. همینطور به ظرفیتهای خود آگاهی دارد. هیچگاه نمیپذیرد با داراییها و توانمندیهای موجود، در وضعیتی ثابت درجا بزند. آمار خروج از کشور افراد تحصیل کرده و صاحب مهارت یا سرمایه گواهی برین مدعاست.
آنچه مسلم است پتانسیلهای متعدد بهره برداری و درآمدزایی در کشور وجود دارد اما برخی، فقدان دانش یا مهارت مورد نیاز را عامل محدودکننده برای بهره مندی میدانند که صحیح نیست. سالهاست که بعضا دیده میشود در رشته های متعدد دانش و تکنولوژی به جایگاه های بلندی دست یافته ایم. عده ای دیگر عامل محدودکننده را سرمایه اولیه میدانند که این هم صحیح نیست. ذکر این نکته همین بس که ماهانه بالغ بر سه هزار میلیارد تومان به عنوان یارانه به پول خرد تبدیل شده و بین مردم تقسیم میشود. واقعیت اینجاست که محدودیت اصلی ریشه در فرهنگ غلط توسعه و هیجان زدگی مصرف منابع برای هجوم به سمت توسعه است. با نگاه مدبرانه به وضعیت موجود در بهره برداری از ظرفیتها، به خوبی دیده شده که کشور در دوراهی حرکت و توقف گهگاه به این سوی و آن سوی در حرکت بوده است. از طرفی هیچگاه صاحب سبک نبوده که بتواند اندیشه های قابل ارایه ای به جهان داشته باشد و از طرفی دیگر ناتوان محض هم نبوده است. نه حاضر بوده که تمام ظرفیتها را برای بهره برداری به غیر بسپارد و نه میتواند از آنها بی تفاوت گذر کند. پس نحوه به کارگیری از منابع امری بسیار حساس و پیچیده است. پس شرایط خاکستری رنگی حاکم است که با تدابیر متفاوت ممکن است به رنگ سپید یا سیاه تغییر کند. موقعیت فعلی نه تنها محدودیتهای ارتباطات بین المللی ژاپن را ندارد بلکه پیشرو بعضا کشورهای غربی و شرقی در سطوح مختلف میبیند که متقاضی ارتباط تجاری و سیاسی با ایران میباشند. از سوی دیگر نیز بنیه های انسانی، دانشی، صنعتی، زراعی، فرهنگی و … بیشتری نسبت به اعراب دارند تا مجبور نباشند خود را به قیمتی پایین به دست غربیها بسپارند تا توسعه پیدا کنند. ازین رو با مقایسه با نمونه های مشابه، شرایط مناسبتری برای توسعه وجود داشته و اجباری برای تحمل مرارتهای هریک از دو سر بازه وجود ندارد. به عبارتی میتوان خوداتکایی را انتخاب نمود فارغ از اینکه اجباری برای خودکفایی در تمامی عرصه ها وجود داشته باشد. اینجاست که دنیادیده ترین افراد میتوانند بهترین تصمیمات را صادر کنند. افرادی که نمونه های موفقیت و شکست را دیده و درک کرده اند از هر دانشمندی بهتر میتواند اظهار نظر کند.
در اینجا لازم است مروری به تعاریف خودکفایی و خوداتکایی داشته باشیم. خودکفایی به معنای اینست که تمامی ملزومات و نیازمندیها در داخل کشور تولید و بهره برداری شود و هیچگونه کمک، حمایت و یا تعامل خارجی در کار نباشد. لذا برای تحقق خودکفایی لازم است در تمامی عرصه ها، دست به کار شده، سرمایهگذاری کنیم، زیرساختهای لازم را فراهم کنیم، دانش و تجربه به دست بیاوریم تا نهایتا بتوانیم به میزانی که نیاز داریم از دستاوردهای داخلی بهره گیری کنیم. اما خوداتکایی حیطه گسترده تری دارد و اعتماد به نفس ملی قلمداد میشود و تمامی موضوعات فرهنگی، نظامی، سیاسی و … را دربرمیگیرد.
مذاکرات اخیر در زمینه بهره برداری از توان صلح آمیز هسته ای علاوه بر دستاورد اتمی، آموزه های ارزشمندی دربرداشت. یکی از این آموزه ها اشاره به قدرت دیپلماسی و دیگری اشاره به تعامل با رویکرد برد-برد با دیگران میکند. آنچه مسلم است با توجه به تنوع گسترده و روزافزون موضوعات، رفع تمامی نیازهای داخلی با توان بومی، امری گزاف و فرایندی بسیار هزینه بر است. انتظار به دست آوردن دانش و تجربه در عرصه های مختلف و اکتساب آنها به روش سعی و خطا هزینههای زمانی و مالی بالایی را به دنبال خواهدداشت. طبیعتا این طریق فرصتهای پیشرفت در عرصه هایی که در آنها مزیتهای نسبی وجود دارد را از بین خواهد برد. لذا نیازمند تعاریف جدیدتر در این ادبیات خواهیم بود. خود اتکایی در دنیای امروز و با توجه به معادلات حاکم میان ایران و سایر کشورها، تکیه بر مزیتهای نسبی خواهد داشت. در تعاریف جدید نیازمند شناسایی ظرفیتهای بالقوه و ارزش آفرین بوده که بتوان با تمرکز بر آنها علاوه بر رفع نیاز داخلی، نیاز سایر کشورها را نیز تامین نمود. با توجه به مفهوم خوداتکایی، در هسته موضوع، ایجاد مزیتهای رقابتی بین المللی موجب افزایش توان رقابت پذیری و همچنین قدرت سیاسی میشود. در لایه دوم، سایر نیازها از دو مسیر الگوبرداری و اتخاذ دانشهای غیربومی و مزیتهای نسبی دیگر کشورها تامین خواهد شد. بدیهیست هر چه تعداد زمینه های ایجاد مزیت و تمرکز بر آنها در داخل افزایش یابد، قدرت چانه زنی در تعاملهای بینالمللی بیشتر خواهد شد. در لایه نهایی سایر موضوعات که ظرفیت ناچیزی برای توسعه در داخل دارند(و کالاهای استراتژیک نیستند)، میتوان از مزیتهای سایر کشورها بهره جست. خوش بختانه با نگرش کلی به پتانسیلهای موجود میتوان دریافت که در اغلب موارد دو راه اول کارساز بوده و قابلیت اجرا دارد. سالهاست که تمرکز بر روی تولید کالاهایی بدون ظرفیت بالقوه چندان در کشور، موجب سرخوردگی فعالان اقتصادی در عرصه های رقابت پذیر شده است. متاسفانه زیان اصلی آنجاست که اصرارهای فراوان و بیجا در رشد گام به گام دراین صنایع دیده میشود.
یکی از سریعترین روشها برای رفع نیازهای فعلی اقتصادی و صنعتی، ابزار بهینه کاوی میباشد. بهینه کاوی عبارت اسـت از رفتار متواضـعانه در پذیرفـتن برتری دیگران در یک موضـوع خاص و همچنین رفتار خردمندانه در یادگیری اینکه چگونه میتوان در آن موضوع به رقابت پرداخت و حتی بر دیگران برتری جست. ویژگی این ابزار، سرعت بالای آن است. برخلاف سایر ابزارهای مدیریتی، ابزار بهین هکاوی فرصت جهش یکباره از وضعیت موجود به وضعیت رقابتپذیر(و حتی بهتر از آن) را فراهم میکند. این خاصیت در شرایطی که از لحاظ سیاسی، کشور نیازمند قدرتهای چانه زنی در معاملات گوناگون میباشد، بسیار ارزشمند است. زیرا جهت گفتگو را از مشارکت در استفاده از تکنولوژی صاحبان آن به بحث پیرامون استفاده از سرمایه گذاری کلان در صنعت بومی شده ارتقا میدهد. نمونه های فراوانی در دنیا دیده میشود با استفاده از این ابزار توانسته اند که به تعداد زمینه های رقابت پذیر خود بیفزایند. در دنیای امروز این ابزار پرکاربرد ابزار ارتقا در ۵سال اخیر در جهان بوده است. باید توجه داشت که در مدل توسعه حرفه ای و سریع، خلاقیت و سرعت در انتقال تکنولوژی عوامل به سزایی میباشند. لذا پیشنهاد میگردد پس از شناسایی زمینه های رقابت پذیر بومی، دو موضوع در دستور کار قرار گیرد: ۱)تمرکز و سرمایه گذاری در رقابتپذیرسازی این عرصه ها در سطح بینالمللی با سرعت بالا ۲)فراهم سازی بستر بهینه کاوی سایر موارد و هدایت سریع آنها به صحنه ی رقابت بین المللی
دعوت به بهینه کاوی در حقیقت دعوت به نگاه کردن به دیگران است با تواضع و منطق. متاسفانه هیجان توسعه فقط نتیجه ی ۷-۸ دهه اخیر را مجددا تکرار میکند. ثروتها و ظرفیتها به باد رفته و از پس پول خرج شده توسعه ای هم به بار نمی آید. به عنوان نتیجه میتوان گفت که پول خرج کردن هیچ توسعه ای را به بار نمی آورد و برعکس، بدون پول اما با تصمیم درست میتوان توسعه داشت. عمر غول نظام سرمایه داری در سالهای پیشرو براثر کاهش نرخ بهره رو به زوال است. در دنیای امروز منبع محدود، پول نبوده بلکه عقلانیت و خلاقیت است که عامل محدود کننده برای برخی و عامل پیشرفت برای سایرین شده است. توسعه در ایران بی تردید میوه واقع نگری به وضعیت موجود و ظرفیتها، منطق در گفتگو و تعاملات و خردمندی و آهستگی در تصمیم گیریهاست. لذا لازم است تصویر ذهنی درستی از آینده ایجاد شود. کشور ما امروزه بی دریغ به ابزارها و الگوهای قابل تعریف و نمایش در مدل تصمیم گیریها نیازمند است. مدلهایی که به دقت وضع موجود را تصویر کرده و به مسیر درستی به سمت آنچه از آینده برای خود تصویرسازی کرده ایم رهنمون سازند. بهینه کاوی ابزاری است درخور شرایط فعلی، که به بهترین شکل کشور را به سمت اهداف هدایت میکند.